کد خبر: 17836
تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۲
....

صدای مهیب انفجار، من و فرزندانم را از خواب پراند. آن موقع از شب نمی دانستم باید فکرم را متمرکز چه موضوعی کنم؟ این موشک ها به کجا اصابت کرد؟ منزل چه کسی یا چه کسانی آسیب دید؟ چند نفر بی خانمان شدند؟چند نفر شهید شدند؟

به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده؛ با صدای گریه فرزندانم متوجه اطرافم شدم.حسابی ترسیده بودند و آرام کردنشان ساعتی طول کشید و زمان برد تا بالاخره و با کمک همسر دوباره به خواب رفتند. می دانستم فرزند خردسالم صبح که از خواب بیدار شود چیزی به خاطر ندارد اما با کودکم چه کنم؟ فردا صبح باید پاسخگوی هزاران سوال او باشم. سر شب بود که برایم از خوابی می گفت که شب گذشته او را حسابی ترسانده بود. در حین تعریف خوابش، یاد ویدئو کوتاهی از مادر فلسطینی افتادم که با کودکش چه بزرگ منشانه حرف میزد. کودکی که سرش باند پیچی شده بود و روی صندلی بیمارستان، از ترس به خود می لرزید و مادر با صلابت تمام، یکی از احساس های مهم در وجود انسان و حیوانات را توضیح می داد. انگار این زن یک استاد روانشناسی تمام عیار است و روانشناسی بدن بلد است و خوب می داند چه کند تا صحبتش در اعماق جان فرزندش نهادینه شود، با نفوذ به چشمان او خیره شده بود، در عین حال اقتدار در لحن کلامش موج میزد اما با اینهمه با محبت دستان دخترش را گرفته بود و برایش از احساس طبیعی ترس در وجود هر جنبنده ای می گفت. اینکه ترسیدن اصلا بد نیست، اگر ترس نباشد در معرض خطرهای جدی قرار می گیریم و همین احساس است که به ما دستور فرار یا دفاع از خود می دهد.

بعد از تمام شدن صحبت پسرم، به تقلید از آن مادر فلسطینی تک تک واژه های او را به زبان آوردم و به کودکم آموختم آنچه را که باید.

کودکم خوشحال از اینکه پاسخ سوالش را به درستی دریافت کرده تنهایم گذاشت و ذهنم در خلوت بیرون، درگیر این موضوع که چه چیزهای دیگری باید از زنان فلسطینی بیاموزم.

مقاومت و صبر را که جزو لاینفک زندگی آنها شده و در تمام فیلم های کوتاه و بلندی که از آن مرز و بوم رسانه ای شده است را می دانم.

*صبر* در برابر بی خانمانی، سرما و گرما، نبود وسایل بهداشتی و هزاران صبر دیگر.

در فکر تمام اتفاقات یکسال اخیر مردم فلسطین بودم که یادم افتاد خدای مهربانی داریم که باید همواره به او توکل و توسل کنیم و رهبری که بلده این شرایط است و باید چشم مان به دهان او باشد.

*حجت الاسلام پناهیان* در راهپیمایی عید غدیر بسیار تاکید داشتند به دعا کردن. نقل به مضمونش این می شود که سلاح و موشک سر جای خود، از دعا کردن غافل نشوید.

ناخودآگاه وظیفه دیگری مثل یک چراغ، در فکرم روشن شد: دعا کردن در کنار صبر و مقاومت.
*این روزها که بیشتر از هر زمان دیگری به آرامش نیاز داریم قطعا دعا کردن می تواند قلب و روحمان را آرام کند و قوای دوباره ببخشد.*

بلند شدم و مثل هر روز چای دم کردم. غذا درست کردم، لباس ها را شستم، چون یادم افتاد زندگی جریان دارد و *زن ها مرکز این جریان هستند.*

باید مادر بمانم، زن بمانم و خانه و خانواده را با مهر در آغوش بگیرم.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 6 =

آخرین‌ها